-
نظریه ی از بز تا انیشتن
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 11:39
از بز تا انیشتن برای خودش کسیست. سطح فکرش به بلندای چمن دنیاست . به دوشیدنش افتخار می کند . اما من لحظه ای حاصل اندیشه اش را روی گاز سر می برم. آری بز نقض می شود . . . موهای چمن سیخ شده بود .درخت باردار منتظر نیرویی قوی ک اندکی از بارش کم شود. انیشتن ضربان قلب درخت را گرفت اما کاری از دستش بر نمی آمد تمام وجودش حس بود...
-
گوشه هایی از داستان بلند با من بپر که مدتیه در صف تولده
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 15:56
گوشه هایی از داستان بلند با من بپر که مدتیه در صف تولده نقد یادتون نره یه لحظه دنیا جلوی چشمم بی ارزش جلوه کرد درست عین یک آدامس جویده شده که باید به گوشه ای پرت شه. رفتم دم در دیدم سرویس اداره داره می ره خودمو به همکارا الصاق کردم پریدم بالا. کسی نبود باهاش درد دل کنم انگار هیچ کس درد منو نمی فهمید (شایدم از نظر اونا...
-
فعال شدن نظردهی خوانندگان ومطالب جدید
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 15:15
سلام مدتی بود که قسمت نظردهی غیر فعال شده بود با پوزش از نقص به وجود آمده خواهشمندم مرا در پیشرفت روزافزون یاری فرمایید. خوانندگان محترم چه احساسی دارین از اینکه اینقدر رسمی باهاتون صحبت بشه راستشو بخواین من خوشم نمیاد. من وقتی وارد وبلاگی می شم توقع دارم وارد یه چمن زار سبز و زیبا بشم. ُریه هامو از نسیم احساس یک...
-
کاری
جمعه 6 آبانماه سال 1390 12:37
۱- نرسید به دستم سیبی که از چشمت چکید ۲-وقتی چاییمو سر می کشم ٬دنیا رو فنجون خلاصه می شه.
-
سوء تفاهم
جمعه 6 آبانماه سال 1390 12:32
سوء تفاهم باعصبانیت فریاد زدم: اه ه ه ...این دیگه چیه ... غرغرام نخی شد برای بافتن زمین وآسمان. یک سنگ ناقابل مهمون دندونام شده بود فکر می کردم از آشیه که اون پخته ... نگاه مهربونش برق چشامو سوزوند سنگی رو که لابه لای خمیر نون به طرز ماهرانه ای لونه کرده بود برداشت وبه دستم داد. از خجالت سنگ دلم آب شد. دوستان عزیز نقد...
-
دنیای آدمها
جمعه 15 مهرماه سال 1390 12:22
۱ -از بس قلم از زبان من نوشت سرش را به باد داد. ۲-دنیابا عینک تیزبینی زشت تر به نظر می رسه. ۳-کاش چشمم مثل زبونم مو در میاورد تا مردمکم وقت دیدنت کچل نباشه. ۴-کنترل کن آه تا دل نوشته هایت پاک نشود.
-
ایستگاه آخر
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 12:41
ایستگاه آخر خطوط سیاه وسفید صورتمو خط خطی می کرد گاهی به جلو پرت می شدم وگاهی به عقب . هنوز چند لحظه نگذشته بود که با جیغ بنفش پسر بچه ای شیطون از خواب بیدار شدم .ونقش ونگار صاف وساده ی پلکام کنار زده شد درست عین یک پرده ی نمایش. ومن شدم تماشاچی نمایشی تکراری. در ابتدای نمایش دست دزد شعبده بازی از کنار چند نفر سبز شد...
-
کاریکلماتور
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 11:39
کلامی چند با خوانندگان :سلام سلام من اومدم تابگم از روزگار سلام به کسایی که تواین مدت منو همراهی کردن نظر دادن و کشتی روح منو تو دریای طوفان زده ی واقعیت ها به ساحل آرامش رسوندن.برای شما وبه خاطر شما می نویسم. بریم سر اصل مطلب : بر شیر نفست سوار شو قبل از اینکه سر بره . از بس به قبر خودم سنگ زدم سنگ قبر شدم. شب آبستن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 14:01
۱- در پیچ وخم زندگی به جای پیچ شدن وگره انداختن به قلب آدما ٬پیچ گشتی بشیم وگره باز کنیم. ۲-اگه مارکوپولو هم بشی نمی تونی جهان قلب منو فتح کنی. ۳-دنیا پسته ی خندانیست در حال خندیدن به من وتو . ۴-هرجا که باشی برای فهمیدنش مترجم لازم نیست :لبخند ۵-اگه یه آجر از دیواری که بین من وتوست مال من بود روش می نوشتم ...
-
حرف دل
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 14:40
برق نگاهت نشانیست از باران . از وقتی که سایه الف بر سر ب افتاد بابا آرام شد. عقلم را بدُز تا برای پیدا کردنش دنیایت را زیرورو کنم . از بس قلم از زبان من نوشت سرش را به باد داد. داستانم را کوتاه می کنم تا زودتر به خانه ات برسی کلاغ.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 16:15
اگه میخوای مسموم نشی تاریخ انقضای دنیا رو بخون. چراغ قرمز از چراغ قرمز بیزار بودم فکر می کردم هیچکس روی دیدن چراغ قرمز و توخیابونای شلوغه شهر نداره ... دلم می خواست از هر چراغ قرمزی بگذرم. یه روز تصمیم گرفتم برای همیشه پشتش بمونم آخه نمی دونستم خیلی ازچراغ قرمزا نون دونی پسربچه های زیادیند که وقت کاسبی٬ لابه لای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1390 16:34
در تاریکی رنگ ها معنا ندارند الا سفید باران به خاطر صداقتش است که می ریزد داستانم را کوتاه می کنم تا زودتر به خانه ات برسی ٬کلاغ می نویسم الف شاید بابا بیاید بر نقش ونگار زیبای دستانت برچسب نمک می زنم تا تو رانشکنند
-
واسه شروع
شنبه 29 مردادماه سال 1390 15:56
اگه تو قلبت دائما ترافیک باشه جایی برای عابر پیاده نمی مونه وتو تا ابد پشت چراغ قرمز منتظر یه چراغ سبزی تنور رویاهایم داغ ِ داغ است تا سرد نشده خمیر عشقت را بچسبان دلم را به دریای چشمانت می زنم به امید غرق شدن